دعا برای خوش شانسی در تمام مراحل زندگی

دعا برای خوش شانسی در تمام مراحل زندگی | جهت مشاوره و دریافت دعا در واتساپ پیام دهید.

دسته:

توضیحات

دعا برای خوش شانسی در تمام مراحل زندگی : اما آیا واقعاً – با کمال میل – سالهای من را می گیرید؟” با شجاعت گفتم: با دستاوردهای شما. دوباره لبخند زد. به پیشخدمت گفت: «کومل – هر دو. او گفت: “این ساعت، این ساعت بعد از شام، ساعت چیزهای کوچک است. اینجا تکه ای از خرد منتشر نشده من است.” او بسته را با انگشتان زرد رنگش باز کرد و کمی پودر صورتی روی کاغذ نشان داد. او گفت: “این، خوب، باید حدس بزنی که چیست. اما کومل – فقط کمی از این پودر را در آن قرار داد – هیمل است.” چشمان درشت مایل به خاکستری او با حالتی غیرقابل درک چشمان من را تماشا می کرد.

دعا : این برای من کمی شوکه کننده بود که متوجه شدم این معلم بزرگ ذهن خود را به طعم مشروبات الکلی داده است. با این حال، من وانمود کردم که به ضعف او علاقه دارم، زیرا به اندازه کافی مست بودم برای چنین دودلی کوچک. پودر را بین لیوان های کوچک تقسیم کرد و در حالی که ناگهان بلند شد، با وقاری عجیب و غریب، دستش را به سمت من دراز کرد. من عمل او را تقلید کردم و عینک زنگ زد.

دعا برای خوش شانسی در تمام مراحل زندگی

دعا برای خوش شانسی در تمام مراحل زندگی : اما تو گذشته ای داری. گذشته ای که ارزش تمام آینده من را دارد.” او سرش را تکان داد و همانطور که فکر می کردم با قدردانی نیمه غمگین از تحسین متملق من لبخند زد. او گفت: “آینده را واقعاً تغییر می دهید؟” گارسون با مشروب آمد.”شاید بدتان نیاید که نام من را بگیرید و موقعیت من را بگیرید.

او گفت: “به یک جانشینی سریع” و لیوان خود را به سمت لب هایش برد. با عجله گفتم: نه این. “آن نه.” او با لیکور در سطح چانه اش مکث کرد و چشمانش به چشمان من برق زدند. من گفتم: “برای یک زندگی طولانی.” او تردید کرد. او با صدای خنده دعا برای خوش شانسی و محبوب شدن ناگهانی گفت: “به زندگی طولانی” و با چشمانی که به یکدیگر خیره شده بودند، عینک های کوچک را کج کردیم. چشمان او مستقیماً به چشمان من نگاه کردند، و همانطور که مواد را تخلیه کردم، احساس عجیبی شدیدی را احساس کردم.

دعا برای خوش شانسی در تمام مراحل زندگی : اولین لمس آن مغزم را در غوغایی خشمگین قرار داد. به نظر می‌رسید که یک تکان فیزیکی واقعی در جمجمه‌ام احساس می‌کردم و صدای زمزمه‌ای گوش‌هایم را پر کرد. متوجه طعم دهانم نشدم، عطری دعا برای شوهر خوب داشتن که گلویم را پر کرده بود. فقط شدت خاکستری نگاهش را دیدم که در نگاهم سوخت. کشش، سردرگمی ذهنی، سر و صدا و تکان دادن در سرم، به نظر می رسید که مدتی پایان ناپذیر ادامه داشته باشد. برداشت های مبهم کنجکاو از چیزهای نیمه فراموش شده رقصیدند و در لبه آگاهی من ناپدید شدند.

بالاخره طلسم را شکست. با یک آه انفجاری ناگهانی لیوانش را زمین گذاشت. “خوب؟” او گفت. با اینکه مزه آن را نچشیده بودم، گفتم: «با شکوه است». سرم داشت می چرخید. من نشستم. مغزم آشفته بود سپس ادراک من روشن شد و گویی چیزها را در یک آینه مقعر دیدم. به نظر می رسید رفتار او به چیزی عصبی و عجولانه تبدیل شده بود. ساعتش را بیرون آورد و به آن لبخند زد. “یازده و هفت! و امشب باید – هفت و بیست و پنج. واترلو! من باید فوراً بروم.” او اسکناس را صدا کرد و با کتش مبارزه کرد. پیشخدمت های دعا برای رفتن همسایه بد از آپارتمان رسمی به کمک ما آمدند.

دعا برای خوش شانسی در تمام مراحل زندگی : در لحظه‌ای دیگر، روی پیش‌بند تاکسی، و با احساسی پوچ از تمایز جزئی، برای او آرزوی خداحافظی می‌کردم، انگار – چگونه می‌توانم آن را بیان کنم؟ – نه تنها دیدم، بلکه از طریق یک شیشه‌ی اپرا وارونه احساس کردم. . او گفت: “این چیزها.” دستش را روی پیشانی اش گذاشت. “نباید آن را به شما می دادم. باعث می شود فردا سر شما شکافته شود.

یک دقیقه صبر کنید. اینجا.” او یک چیز مسطح کوچک مانند پودر seidlitz به من داد. “وقتی می‌روی به رختخواب می‌روی، آن را در آب مصرف کن. چیز دیگر یک دارو بود. تا زمانی که برای خوابیدن آماده نشدی، فکر کن. سرت را پاک می‌کند. همین. یک تکان دعا برای عاشق شدن طرف مقابل از دور دیگر – آینده‌دار!” چنگال چروکیده اش را گرفتم. گفت: «خداحافظ» و با افتادگی پلک‌هایش قضاوت کردم که او هم کمی تحت تأثیر آن صمیمانه‌ای است که مغزش را می‌پیچاند.

دعا برای خوش شانسی در تمام مراحل زندگی : او با شروع چیز دیگری را به یاد آورد، در جیب سینه‌اش نمد کرد و یک بسته دیگر تولید کرد، این بار استوانه‌ای به اندازه و شکل چوب اصلاح. گفت: اینجا. “تقریباً فراموش کرده بودم. تا فردا نیام این را باز نکن – اما همین الان بگیر.” آنقدر سنگین بود که من آن را رها کردم.”همه ری”! گفتم، و او از پنجره تاکسی به من پوزخند زد، در حالی که تاکسی سوار اسبش را بیدار کرد.

این یک بسته سفید بود که او به من داده بود، با مهر و موم قرمز در دو طرف و در امتداد لبه آن. من گفتم: “اگر این پول نیست، پلاتین یا سرب است.” آن را با احتیاط کامل در جیبم چسباندم و با مغزی در حال چرخش دعا برای عشق رفته به سمت خانه رفتم و از میان سرگردان های خیابان ریجنت و خیابان های تاریک آن سوی جاده پورتلند به خانه رفتم. احساسات آن راه رفتن را خیلی واضح و عجیب به یاد دارم.

دعا برای خوش شانسی در تمام مراحل زندگی : هنوز آنقدر دور بودم که می‌توانستم متوجه وضعیت روحی عجیبم شوم و فکر کنم که آیا این موادی که داشتم تریاک بود یا نه – ماده‌ای فراتر از تجربه من. اکنون دشوار است که ویژگی عجیب و غریب ذهنی من را توصیف کنم – دو برابر شدن ذهنی به طور مبهم آن را بیان می کند. همانطور که در خیابان ریجنت قدم می‌زدم، در ذهنم یک اقناع عجیب پیدا کردم که ایستگاه واترلو است.

و انگیزه عجیبی برای ورود به پلی‌تکنیک داشتم، همانطور که یک مرد ممکن است وارد قطار شود. بند انگشتی در چشمم گذاشتم، خیابان ریجنت بود. چگونه می توانم آن را بیان کنم؟ بازيگر ماهري را مي بيني كه آرام به تو نگاه مي كند، اخم مي كند و يه نفر ديگه. آیا خیلی زیاده‌روی است اگر به شما بگویم که به نظرم می‌رسد که خیابان ریجنت در حال حاضر این کار را کرده است؟ سپس، وقتی متقاعد شدم که دوباره خیابان ریجنت است.

دعا برای خوش شانسی در تمام مراحل زندگی : به طرز عجیبی درباره خاطرات خارق‌العاده‌ای که به‌وجود آمدند، گیج شدم. من فکر کردم: «سی سال پیش، اینجا بود که با برادرم دعوا کردم.» سپس در کمال تعجب و تشویق گروهی از شبگردها از خنده منفجر شدم. سی سال پیش من وجود نداشتم و هرگز در زندگی ام به برادری افتخار نکرده بودم.

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “دعا برای خوش شانسی در تمام مراحل زندگی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک + 6 =