توضیحات
شکستن طلسم عقرب : اجازه دهید تجربه ای را که زمانی در شفاعت از دست رفته داشتم به اشتراک بگذارم. من یک بار جلسه ای برگزار می کردم و در روح برای خدمتم دعا می کردم.
هدایت ماندگار : مدتی طولانی ناله می کردم و به زبان دعا می خواندم و بعد شروع می کردم به فریاد زدن: “گم شدی! در درونم مثل یک روح گمشده در جهنم احساس می کردم.
شکستن طلسم عقرب
شکستن طلسم عقرب : سپس همچنان که به این طریق به نماز خواندن ادامه دادم، دید معنوی پیدا کردم. در این رؤیا مردان و زنانی را دیدم و به نظر میرسید که در رودخانه شناور هستند.
لینک مفید : ابطال و شکستن طلسم
هزاران نفر بودند. برخی خوشحال بودند و در حال آواز خواندن بودند که فقط از این رودخانه سر خوردند، غافل از اینکه چه چیزی در انتظارشان بود. ناگهان به مکانی مانند صخره رسیدند و فقط به اعماق پایین فرو رفتند.
شکستن طلسم عقرب : پایین، پایین، پایین به آتش ابدی جهنم رفتند. میتوانستم دود و آتش را ببینم که از آن غار آتشین پایین بالا میآید. من آن مردم را دیدم که در آن آتش ابدی فرو می روند.
لینک مفید : شکستن طلسم دعوا
من آنها را دیدم که در حال غوطه ور شدن در آن شعله ها فریاد می زدند و برای رحمت فریاد می زدند. من در نمازخانه نماز می خواندم که این رؤیت رخ داد و عده ای دیگر نیز با من در اتاق مشغول نماز بودند.
شکستن طلسم عقرب : فریاد می زدم: «گم شدی! و من فریاد آب می زدم که گویی زبانم از گرمای شدید آن شعله خشک شده بود. مانند آن مرد ثروتمند در جهنم بود.
لینک مفید : شکستن طلسم بچه دار شدن
که از ایلعازار فریاد زد که انگشت خود را در آب فرو کند تا زبانش خنک شود (لوقا 16:24). انگار در شعله های آتش بودم. برای گمشدگان شفاعت می کردم. این چشم انداز سال ها پیش اتفاق افتاد، اما هنوز هم به همان اندازه که در آن زمان بود.
شکستن طلسم عقرب : اکنون برای من واقعی است. چیزهای معنوی هرگز کهنه نمی شوند. آن شب من فقط حدود پانزده دقیقه موعظه کردم، و هر شخص نجات نیافته در آن خدمت نزد خداوند آمد!
لینک مفید : شکستن طلسم ریزش مو
کسی آنها را دعوت نکرد که بیایند. هیچ کس با کسی صحبت نکرد، اما تک تک افراد گمشده و سرخورده در آن ساختمان به عنوان یک نفر به محراب آمدند و نجات یافتند.
شکستن طلسم عقرب : ستایش پروردگار! در موردی دیگر، چند روز قبل از نماز شب یکشنبه، در حال عبادت بودم و در رؤیا، مردی را دیدم که به یکی از خدمات من آمد.
لینک مفید : شکستن طلسم بی پولی
دیدم چطور لباس پوشیده است. او را دیدم که به قربانگاه آمد و نجات یافت. وقتی مراسم یکشنبه شب آمد، همانطور که من دیدم اتفاق افتاد. او حدود هفتاد سال داشت و در عمرش هرگز به کلیسا نرفته بود.
شکستن طلسم عقرب : هیچ کس در آن کلیسا او را نمی شناخت که برای او دعا کند، بنابراین هیچ کس حتی نمی دانست که او در خدمت خواهد بود، اما روح القدس این کار را کرد.
لینک مفید : شکستن طلسم سنگ
و آن مرد با شکوه نجات یافت! در یکی از کلیساها که در طول جنگ جهانی دوم کشیشی می کردم، در حالی که هوا هنوز روشن بود به کلیسا رفتم تا برای مراسم شب شنبه خود دعا کنم.
شکستن طلسم عقرب : خطبه ای داشتم؛ من کتاب مقدس را می خواندم و دعا می کردم و چیزی در روحیه ام بود. من این خطبه را شرح داده بودم و فکر کردم آن شب آن را موعظه کنم.
لینک مفید : شکستن طلسم فروش خانه
اما به نحوی، احساس نمیکردم دقیقاً همان چیزی است که خداوند برای آن خدمت خاص میخواهد، بنابراین احساس کردم باید زمان بیشتری را در آنجا صرف دعا کنم.
شکستن طلسم عقرب : بنابراین شروع کردم به خواندن نماز به زبان، و همانطور که در راهرو بالا و پایین می رفتم و نماز می خواندم متوجه تغییر زبان شدم. من نماز را به زبان نمی خواندم، به زبان «موعظه» می کردم.
لینک مفید : شکستن طلسم سنگ
من بر منبر رفتم، در حالی که نمی دانستم یک کلمه می گویم، اما خطبه خواندم و با دستانم اشاره کردم. می دانستم چه زمانی به پایان خطبه ام رسیدم. این همه در زبان بود.
شکستن طلسم عقرب : می دانستم چه زمانی دعوت نامه را دادم، زیرا دستم را طوری دراز کردم که گویی مردم را دعوت می کنم که جلوتر به محراب بیایند. اما من به تنهایی در کلیسا بودم و برای خدمتم آماده می شدم.
لینک مفید : شکستن طلسم برای فروش خانه
سپس من یک چشم انداز داشتم. در رؤیا، همه مردم در جای خود در کلیسا نشسته بودند، که ناگهان زن جوانی را دیدم که قدم به راهرو گذاشت. او جلو آمد، در انتهای محراب زانو زد و نجات یافت.
شکستن طلسم عقرب : سپس مردی را دیدم که بخش دیگری را ترک کرد و در محراب زانو زد و او نیز نجات یافت. از روی سکو پایین آمدم و انگار دستم را روی سر زن گذاشته بودم.
لینک مفید : شکستن طلسم دفینه
من همه اینها را در یک رویا می دیدم. بر زن جوان نماز خواندم و سپس بر آن مرد نماز خواندم. سپس رؤیا به پایان رسید. ناگهان متوجه شدم که بیرون تقریبا تاریک شده است.
شکستن طلسم عقرب : این هنوز فصل زمستان بود و قبل از رفتن به وقت تابستانی بود، بنابراین هوا زودتر از حد معمول تاریک شد. با خودم فکر کردم، “این نمی تواند درست باشد.
لینک مفید : شکستن طلسم و نفرین
این مردی که در رؤیا دیدم، بیرون از شهر زندگی می کند، و او می تواند از قبل نجات یابد، هر چه می دانم. او گاهی به کلیسا می آید. اما آن زن جوان، او حتی در اینجا زندگی نمی کند.
شکستن طلسم عقرب : پدر و مادرش به کلیسا می آیند، اما او در این شهر زندگی نمی کند. او حتی در خانه زندگی نمی کند.” بنابراین با خود گفتم: “آنچه در آن رؤیا دیدم هرگز نمی تواند محقق شود زیرا آن زن جوان دیگر حتی در این منطقه نیست!
لینک مفید : شکستن طلسم در خواب
چگونه می تواند حتی به کلیسا بیاید؟ چرا من همه اینها را می بینم؟” تقریباً در آن زمان شخصی به سمت کلیسا رفت، بنابراین من چراغ های کلیسا را روشن کردم و درها را باز کردم.
شکستن طلسم عقرب : این زن جوان به همراه پدرش به سمت کلیسا رفت! این زن بسیار جوانی بود که در رؤیا دیده بودم! فکر کردم، “خب، خداوند بیشتر از من می دانست، نه؟”
لینک مفید : شکستن طلسم تنهاییست
حالا فکر نمی کردم برای او دعا کنم زیرا پدرش گفته بود که دیگر در آن منطقه زندگی نمی کند، اما روح القدس می دانست که او در آن خدمت خواهد بود. به خانه رفتم تا برای مراسم شب آماده شوم و سپس به کلیسا برگشتم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.