طلسم زبان بند قوی


نظرات

مقاله علمی

طلسم

طلسم زبان بند قوی | او از هشت سالگی مراقبه بود و در جامعه بودایی بزرگ شد. به کوسن متولد شده، به عنوان آن بود. این بدون شک بخشی از آن چیزی است که او را با خونسردی معمولی اش آغشته می کند.

وبگاه توسعه اسلامی دارلعلوم الخزرا | او در چهل سالگی هنوز شبیه یک دانشجوی سینما است، با عینک درشت، ریش‌های مرتب و ژاکت‌های زیبا. او شعر می نویسد و به صورت مذهبی نیویورکر را می خواند.

طلسم زبان بند قوی

طلسم زبان بند قوی | و با این حال چیزی پسرانه بی تکلف و قابل دسترس در مورد او وجود دارد. او از آن دسته افرادی است که در زمستان – تقریباً هر روز – به نوا اسکوشیا می رود.

استاد | جایی که با همسر و فرزندانش زندگی می کند. وقتی کسی به من گفت که ادی در دهه نود با وقت می‌گذراند و با اسکیت‌برد صحبت می‌کرد، من کاملاً تعجب نکردم.

طلسم زبان بند قوی | ما واقعاً نمی دانیم که در چه چیزی قرار داریم. هیچ سابقه ای برای این وجود ندارد. اینطور نیست که «هی، ما آن را از تور مدیتیشن بزرگ سال 77 الگوبرداری می کنیم!» ادی با دلسوزی به آن نگاه کرد.

مطالب ما با ایده های خلاقانه اوست. در واقع، او کسی بود که کل مفهوم سفر جاده ای را مطرح کرده بود. به طور کاملاً تصادفی، ادی و جف دوستان قدیمی بودند.

طلسم زبان بند قوی | با هم به دانشگاه رفتند هنگامی که نوبت جف برای انجام مصاحبه انفرادی اش بود، او نیز نگرانی هایی را در مورد سفر آینده ابراز کرد. من نگران هستم که خدمه کاملاً خسته شوند.

READ  دعانویس برای گنج

که نوعی فروپاشی عصبی جمعی رخ دهد. من احساس می‌کنم اد چیزهایش را به خوبی با هم ترکیب کرده است، بنابراین خواهیم دید.» جف همچنین نگرانی‌های شخصی داشت، بنابراین حداقل من تنها کسی نبودم که عصبی می‌شد.

طلسم زبان بند قوی | او با اشاره به مواقعی که چنان تحت تأثیر اشتیاق و دانش خود قرار می گیرد، گفت: «انرژی من بالا می رود و توجهم کاملاً از بین می رود.

من نگران هستم که در این سفر این اتفاق بیفتد. این که در مورد چیزها فوق العاده هیجان زده می شوم و از نظر عاطفی بی نظم می شوم و شروع می کنم به گفتن و انجام کارهای مسخره.» این واقعیت که جف و من هر دو دچار این عصبی‌های فعال بودیم برای همسرم بیانکا عمیقاً آرامش‌بخش بود.

طلسم زبان بند قوی | این به این معنی نبود که او از رنج ما لذت می برد (خوب، شاید رنج من، فقط کمی)، اما شنیدن این که مراقبه گران با تجربه هنوز با این احساسات دست و پنجه نرم می کنند، به کاهش ترس او کمک کرد که “من نمی توانم این کار را انجام دهم”.

او ما را در دفتر من ملاقات کرد. من و او روی کاناپه ام نشسته بودیم و جف روبه روی ما روی یک صندلی با پشت صاف قرار داشت.

طلسم زبان بند قوی | کمی به نظر می رسید که برای زوج درمانی ثبت نام کرده ایم. من نگران این بودم که آیا بیانکا برای انجام این مصاحبه آماده است یا خیر.

او سرما خورده بود، از حضور در شیفت قبرستان با پسرمان خسته شده بود و ناراحتی همیشگی خود را با حضور در مقابل دوربین مدیریت می کرد.



نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

4 × 4 =

نوشته های مشابه