طلسم جاودانگی


نظرات

مقاله علمی

طلسم

طلسم جاودانگی | اما در بخشی از مسیر، من واقعاً احساس پوچی کردم. شروع کردم به این سوال که همه چیز برای چیست؟ در زمانی بود که مجله واقعاً «بلند» می‌شد.

وبگاه توسعه اسلامی دارلعلوم الخزرا | و اساساً همه چیز را به گلوی مردم می‌کوبید و کرم صورت 350 پوندی و موارد مشابه را تأیید می‌کرد. در این مرحله، یوگا را بیشتر و بیشتر دوست داشتم.

طلسم جاودانگی

طلسم جاودانگی | من همچنین انواع مختلف مدیتیشن را امتحان می کردم. شروع کردم به آموزش به عنوان یک معلم یوگا فکر کنم.

استاد | من همیشه دوست داشتم به هند بروم و بیشتر کاوش کنم، بنابراین تصمیم گرفتم این کار را انجام دهم. من کارم را رها کردم و رفتم در آشرام بمانم.

طلسم جاودانگی | از مجلات بزرگ سطح دیگری از زرق و برق و مد و ملاقات با مردم بود و من واقعاً خودم را در آن انداختم.

این عظیم بود. آنجا بود که من واقعاً احساس کردم همه اینها با هم جمع شده اند و متوجه شدم که جوهر همه چیز مراقبه است.

طلسم جاودانگی | تمام این تمرین وضعیت ها در نهایت مربوط به برخورد با ذهن بود. وقتی برگشتم شروع کردم به تدریس. من هم در مورد این چیزها می نوشتم.

و با گذشت زمان، افراد زیادی از من می خواستند در مورد یوگا و مدیتیشن بنویسم. من هنوز در آن نقطه در حال بررسی انواع مراقبه بودم.

طلسم جاودانگی | بودایی، ذن، یوگی – اگرچه عمدتاً روی نفس تمرکز می‌کردم و از “هوم هوم” به عنوان یک مانترا استفاده می‌کردم. این دو موردی بود که من به آن اکتفا کردم.

READ  دعانویس تضمینی در کرج

بیشتر و بیشتر از ثمرات تمرین لذت می بردم. من تمایل به اضطراب و استرس دارم، قطعا، و این هنوز ادامه داشت، اما مطمئناً خیلی آرامتر بودم.

طلسم جاودانگی | فریلنسر به این معنی است که هرگز نمی دانید ویژگی بعدی از کجا می آید و آموزش یوگا پادزهر خوبی است، اما فشارها در آنجا نیز زیاد است.

ضرب المثلی وجود دارد که «هر کجا بروی، همانجا هستی» و درست بود – من هنوز آن اضطراب ها را احساس می کردم.

طلسم جاودانگی | با این حال، هنوز نسبت به همه این فرصت‌ها احساس بسیار خوبی داشتم، و شروع به سفرهای زیادی کردم.

استراحت‌های سلامتی و یوگا را مرور کردم، به هند رفتم، با معلمان و گوروها ملاقات کردم. یک روز از من خواسته شد که قطعه ای در مورد تفاوت بین ذهن آگاهی و مدیتیشن بنویسم.

طلسم جاودانگی | من کمی در مورد مراقبه ودایی می دانستم و وقتی شروع به تحقیق کردم، شخصی درباره ویل به من گفت. فکر کردم: درست است.

من به این سمت می روم، اما به عنوان خودم، نه به عنوان یک روزنامه نگار. بنابراین، من به یک سخنرانی مقدماتی رفتم و واقعاً تحت تأثیر قرار گرفتم.

طلسم جاودانگی | هم از نظر روشی که او مدیتیشن را توضیح می‌داد، و هم از زمینه‌ای که آن را در زندگی مدرن قرار می‌داد.

قبلاً یک سوآمی با لباس نارنجی به من یک مانترا داده بود. اما تقریباً شبیه مذهب بود، زیرا بسیار تشریفاتی بود. وقتی ویل آن را توضیح داد.

طلسم جاودانگی | به هیچ وجه تشریفاتی به نظر نمی‌رسید، و بنابراین می‌توانستم بلافاصله با آن ارتباط برقرار کنم.



نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

10 − 8 =

نوشته های مشابه