طلسم با حلقه ازدواج | نوع پسر من او به یک دانش آموز مشتاق تبدیل شد، اگرچه فقط با اکراه نقش معلم را بر عهده گرفت. هنگامی که او در ابتدا گروه مراقبه خود را در تورنتو تأسیس کرد.
وبگاه توسعه اسلامی دارلعلوم الخزرا | که آن را باشگاه کاوشگران آگاهی (CEC) نامید، فقط به دنبال هموطنان متفکر بود. اما تعداد زیادی از مردم شروع به حضور کردند و از او سوال پرسیدند که معلم خودش به او توصیه کرد که آن را پرداخت کند.
طلسم با حلقه ازدواج
طلسم با حلقه ازدواج | کارآگاهی آنلاین من مرا به وب سایت گروه برد، جایی که در خبرنامه ایمیل ماهانه مشترک شدم، که در آن جف در مورد تمام فعالیت های جالب CEC صحبت می کرد: مدیتیشن، پروژه های سرگرم کننده خدمات اجتماعی، مهمانی های رقص حماسی.
استاد | برای اولین بار در زندگی ام، واقعاً می خواستم به کانادا مهاجرت کنم. این شخص جوان بود (منظور سن من – که من همیشه آن را جوان می دانم)، نویسنده ای خارق العاده، و مشخصاً خیلی بیشتر از من در مسیر مراقبه بودم.
طلسم با حلقه ازدواج | او متوجه شد که به مبارزه مادامالعمر با صدای هیپرکینتیک در سرش کمک میکند، که اغلب باعث میشود او احساس کند «در پشت یک مانع چرخان از نشخوار به دام افتاده است».
کار خودم را کردم که مجبورش کنم دوستم شود. من او را از طریق ایمیل ردیابی کردم و به او قول دادم که هر زمان که به شهر نیویورک آمد به من هشدار دهد.
طلسم با حلقه ازدواج | اندکی بعد، در یک نقطه فرانسوی در نزدیکی آپارتمان من برای صرف صبحانه همدیگر را ملاقات کردیم. جف شخصاً ناامید نشد.
او گفت که از یک شب بزرگ با دوستانش کمی خمار شده بود، اما من هیچ مدرکی دال بر کاهش ظرفیت ندیدم.
طلسم با حلقه ازدواج | ما به عشق متقابل خود به تمرین پیوند خوردیم. همانقدر که در این زمان در مورد مدیتیشن بداخلاق شده بودم، جف کاملاً از من پیشی گرفت.
به نظر می رسید که او تقریباً در مورد هر سنت متفکرانه ای زیر آفتاب خوانده و/یا امتحان کرده است. او با شور و شوق عفونی در مورد پتانسیل مدیتیشن برای قالبگیری ذهن صحبت میکرد.
طلسم با حلقه ازدواج | ساعدهای خالکوبیشدهاش که با ذوق و سلیقهاش ژستهای جادویی میکرد، در حین بیان نکاتش. او در بعضی مواقع به نوعی شعر عرفانی فرو میرفت که من آن را کاملاً درک نمیکردم.
اما برایم اهمیتی نداشت. ما پس از صرف غذا در اطراف منهتن بالا قدم زدیم و در مورد مدیتیشن، نوشتن و روابط صحبت کردیم.
طلسم با حلقه ازدواج | او اشاره کرد که بیش از یک سال است که با یک خبرنگار باهوش به نام سارا قرار ملاقات داشته است و آنها در حال حاضر در حال بحث و گفتگو هستند که آیا جدیتر رفتار کنند.
با فکر کردن به مسائل خودم، به عنوان کسی که تا اواخر زندگی منتظر بودم تا ازدواج کنم، به او گفتم که گاهی اوقات تا زمانی که از مسیر خود خارج نشده و متعهد نشوید.
طلسم با حلقه ازدواج | نمیدانید که یک رابطه چقدر میتواند خوب باشد. در پایان بعد از ظهری که با هم بودیم.
کاملاً سرحال شدم. من نکات بی شماری برای مدیتیشن و همچنین فهرستی طولانی از خواندن توصیه شده را جمع آوری کرده بودم.
طلسم با حلقه ازدواج | مرد له من مهر و موم شده بود. دو سال بعد – در این مدت زمانی که در همان شهر بودیم از طریق ایمیل در ارتباط بودیم و وعدههای غذایی خود را به اشتراک میگذاشتیم.
جف را برای یک پروژه ویژه برای برنامه استخدام کردم. تا این مرحله، بیشتر محتوای ویدیویی که تولید میکردیم کاملاً ابتدایی بود.
طلسم با حلقه ازدواج | من و یک معلم، روی صندلیهای یک استودیو نشسته بودیم و در مورد تمرین صحبت میکردیم. من و تیمم تصمیم گرفتیم با نمایش در جاده، بازی خود را ارتقا دهیم.
ما میخواستیم نسخهای مدرن از کاری که راهبان برای هزاران سال انجام میدادند، یعنی یک «عقبنشینی سرگردان» انجام دهیم.
طلسم با حلقه ازدواج | ما نقشه ای برای آوردن جف به شهر نیویورک، سیم کشی یک ماشین با دوربین، پر کردن آن با وسایل کمپینگ و بدون برنامه سفر به مدت سه روز در نظر گرفتیم.
در طول ماشین سواری طولانی و پرحرفی که داشتیم، جف را بهتر شناختم. در بسیاری از سطوح، ما نقاط مشترک زیادی داریم.
طلسم با حلقه ازدواج | ما هر دو از خانوادههای دوست داشتنی هستیم (والدین جف، یک مهندس و یک پرستار بهداشت عمومی، او و دو خواهر و برادر کوچکترش را در مونترال و تورنتو بزرگ کردهاند)، وسواس ملایمی نسبت به راک مستقل داریم و زمان زیادی را صرف فکر کردن به مدیتیشن میکنیم. اما در بسیاری از سطوح دیگر، ما متضاد قطبی هستیم.
طلسم با حلقه ازدواج | برای مثال، جف از اینکه ما به کمپینگ میرفتیم هیجانزده بود – فعالیتی که از زمانی که والدینم، هیپیهایی که در حال بهبودی بودند.
تقریباً هر تابستان در دوران کودکیام، من را مجبور میکردند با آنها به کوهستان بروم. مهمتر از آن، وقتی نوبت به انتخاب های اصلی زندگی می رسید، من و جف مسیرهای بسیار متفاوتی را طی کرده بودیم.
طلسم با حلقه ازدواج | پس از کالج، جف به اروپا و آمریکای شمالی و مرکزی میپرداخت و گاهی اوقات زنانی را که قرار میداد دنبال میکرد. او هم در جستجوی ماجراجویی و هم به دنبال معنا بود.
او کارهای محوطه سازی انجام داد، سیمان را مخلوط کرد، نقد فیلم نوشت، نرم افزاری برای کودکان کار کرد و بعداً گزارشگر رادیو شد.
طلسم با حلقه ازدواج | حتی در حال حاضر، در اواسط دهه چهل زندگیاش و بهعنوان یک معلم مدیتیشن شناخته شده است، او در یک خانه اجارهای بزرگ در مرکز شهر تورنتو با هم اتاقیهای هنری زندگی میکرد.
در تضاد کامل با گرایش غیرمتعارف جف، من قطعاً حرفه ای تر بودم. من در بیست و دو سالگی اخبار تلویزیون را شروع کرده بودم و از آن زمان تا به حال در حال بالا رفتن از نردبان بودم.
طلسم با حلقه ازدواج | این نبود که جف جاه طلبی نداشت. او عمیقاً متعهد به ایجاد CEC، پیگیری نوشتن و تعمیق تمرین مراقبه خود بود. فقط معیارهای موفقیت او کمتر از من بود.
در این سفر بود که جف را “مک گیور مدیتیشن” خطاب کردم، زیرا هر زمان که مشکلی پیش می آمد – ترافیک، اختلاف در مورد اینکه کجا چادر بزنیم، یا کسی (من) بداخلاق می شد – جف
دیدگاهتان را بنویسید