شکستن طلسم کاسبی


نظرات

مقاله علمی

شکستن طلسم

شکستن طلسم کاسبی | بنابراین دفعه بعد که حق انتخاب داشتم، دوباره تقلب کردم. از اینکه کنار بیایم و به جلو بروم احساس خوبی داشتم.

وبگاه توسعه اسلامی دارلعلوم الخزرا | با این حال، اگر ده سال از زندگی من را به سرعت جلو ببری، متوجه می شوی که در حال فارغ التحصیلی از دانشگاه با مدرکی در رشته ای هستم که قصد استفاده از آن را نداشتم.

شکستن طلسم کاسبی

شکستن طلسم کاسبی | ای کاش در رشته موسیقی فارغ التحصیل می شدم، که ممکن بود به شغلی در اپرا یا موزیکال در برادوی منجر شود.

استاد | از آنجایی که وقتی در کلاس پنجم تقلب کردم عواقب فوری نداشتم، فکر کردم که اصلاً هیچ عواقبی وجود نداشت.

شکستن طلسم کاسبی | اما نمی توانستم یک زبان خارجی را که لازمه مدرک موسیقی بود، یاد بگیرم. با تقلب در تمام آن سال ها، هرگز یاد نگرفتم که به اندازه کافی خوب درس بخوانم.

بنابراین مجبور شدم مدرسه موسیقی را ترک کنم و رشته دیگری پیدا کنم. این همش نیست. با ساده ترین مدرکی که پیدا کردم از کالج فارغ التحصیل شدم، فقط برای اینکه بیرون بیایم.

شکستن طلسم کاسبی | عواقب سازش با صدای کوبنده ای بر من فرود آمد. باید بر این حقیقت مهم تاکید کنم.

اگر زندگی خود را بر این اساس قرار دهید که بخواهید احساس خوبی داشته باشید، هر زمانی که چیزی احساس خوبی داشته باشد، باور خواهید کرد که قابل قبول است.

شکستن طلسم کاسبی | هر بار که هیچ عواقبی وجود ندارد، شما باور خواهید کرد که حتی قابل قبول تر است.

خیلی وسوسه انگیزه که اینجوری زندگی کنی! دنیا همیشه سر شما فریاد می زند که هر وقت می خواهید کاری را که می خواهید انجام دهید.

READ  شکستن طلسم بستن بخت

شکستن طلسم کاسبی | اگر به شما احساسی را می دهد که می خواهید، پس ادامه دهید. بنابراین من هرگز رضایت را به تاخیر نینداختم.

احساس خوب هدف نهایی زندگی من بود، به همین دلیل به جای مطالعه تقلب کردم. این تمایل به جای آمادگی برای یک حرفه عالی در موسیقی منجر به تحصیلات بیهوده شد.

شکستن طلسم کاسبی | با این حال، هدر دادن چهار سال تحصیلات دانشگاهی پرهزینه در مقایسه با آنچه در سایر زمینه های زندگی من در انتظارم بود، چیزی نبود.

اولین تصمیم برای تقلب در پنجاه ایالت و پایتخت آنها منجر به درد بسیار شدیدتری در خارج از کلاس شد که من در مدرسه تجربه کردم.

شکستن طلسم کاسبی | به همان اندازه که من از اعتراف آن متنفرم، عدم تمایل من به تأخیر در رضایت حتی منجر به مرگ کودکی شد – پسر یا دختر متولد نشده ام.

امروز از گفتن این حرف ناراحتم می کند، اما مرگ فرزندم طول کشید تا درس های سختی یاد بگیرم که عاجزانه از شما می خواهم آن ها را بیاموزید تا اشتباهات من را مرتکب نشوید.

شکستن طلسم کاسبی | آنچه که یک دوست به او آموخت همانطور که اشاره کردم، تا زمانی که یازده ساله شدم و شروع به تنظیم قوانین خودم کردم.

بچه خوبی بودم و ایمانی پرنشاط داشتم. وقتی درگیر خیانت نشدم، به این فکر می‌کردم که شاید چیزهای دیگری که مامان و بابا «اشتباه» می‌خواندند ممکن است خیلی اشتباه نباشد.

شکستن طلسم کاسبی | درست پس از اولین تصمیم‌ها برای سازش برای هر چیزی که حس خوبی داشت، خودارضایی را کشف کردم.

یکی از دوستان به من یاد داد که چگونه این کار را انجام دهم. من قبلاً چیزی در مورد این عمل نشنیده بودم. والدینم هرگز در مورد رابطه جنسی صحبت نکردند و دو برادر بزرگترم نیز هرگز در مورد آن به من چیزی نگفتند.

READ  طلسم قوی برای ازدواج سریع

شکستن طلسم کاسبی | من هرگز به ارگاسم نرسیده بودم و نمی دانستم چه چیزی است، اما به نظر می رسید دوستم همه چیز را می دانست.

شب را به خوبی به یاد دارم. ما به خانه مادربزرگش همسایه رفته بودیم تا مقداری نان خانگی که با تکه های سخاوتمندانه کره و ملاس پوشانده شده بود بخوریم.

شکستن طلسم کاسبی | نان آغشته به ملاس را به خانه درختی در حیاط پشتی او بردیم. همانطور که روی زمین خانه کوچک و تاریک او دور از خانه دراز کشیده بودیم، غذا خوردیم.

پس از اتمام کار، او به من گفت که یاد گرفته است چگونه کاری را انجام دهد که احساس بسیار خوبی دارد. او گفت تنها کاری که باید انجام می دادم این بود که دستم را به داخل شلوارم برسانم و آلت تناسلی ام را بالا و پایین بمالم.

شکستن طلسم کاسبی | اگر این کار را ادامه می‌دادم، حتی بهتر و بهتر می‌شد، و بعد چیزهایی بیرون می‌آمد، و وقتی این اتفاق می‌افتاد، واقعاً احساس خوبی می‌کردم.

اما ابتدا مجبور شدم آلت تناسلی خود را سخت بگیرم تا کارها شروع شود. فکر می کردم همه اینها عجیب و غریب به نظر می رسد.

شکستن طلسم کاسبی | اما، طبق معمول، هر کاری را انجام می دهم تا احساس خوبی داشته باشم، بنابراین دستم را داخل شلوارم کردم.

من مجبور شدم آلت تناسلی ام را سخت بگیرم، درست است؟ من به خوبی می دانستم که چگونه این اتفاق بیفتد.

شکستن طلسم کاسبی | من تعدادی عکس در پشت ذهنم ذخیره کرده بودم که فوراً آنها را صدا زدم و طوری دیدم که انگار برای اولین بار آنها را می بینم.

READ  طلسم جدایی هفت میخ

آنها عکس های زنان برهنه ای بودند که من دیده بودم در ماشین سازی پدربزرگم روی دیوارها چسبانده شده بودند.

شکستن طلسم کاسبی | از زمانی که چهار و پنج ساله بودم، دوست داشتم وارد آن مغازه قدیمی پر از ماشین تراش و پرس شوم.

جایی که پدربزرگ ابزارهایی برای بازیابی لوله های شکسته چاه نفت می ساخت. دیوار دفترش با پیناپ های برهنه آراسته شده بود و من با هیبت به این زنان برهنه شهوانی خیره شدم.

شکستن طلسم کاسبی | موارد مورد علاقه من زنانی بودند که کلاه سختی بر سر داشتند و با ماشین آلات سنگین کار می کردند.

همچنین نقاشی صورت یک سرخپوست با تصویری از یک زن برهنه برای کسانی که به اندازه کافی دقت کردند وجود داشت.

شکستن طلسم کاسبی | من این کار را کردم، و من عاشق دیدن شکل برهنه جنس مخالف شدم. پدربزرگم فکر نمی‌کرد که آن عکس‌ها تا این حد جسورانه نمایش داده شوند.

به هر حال، ماشین آلات او زمین چمن او بود. در همین حال، من زیاد در مورد آن فکر کردم، اگرچه تا به امروز، هنوز نمی دانم که چگونه پدرم می توانست به من اجازه دهد که به مغازه پدربزرگم بروم.

شکستن طلسم کاسبی | پدر من یک شماس باپتیست جنوبی که مشروب نمی‌نوشید و سیگار نمی‌کشید و معلم مدرسه یکشنبه بود.

منطقی نبود که به من و برادرانم اجازه دهد عکس زنان برهنه را ببینیم، اما پدربزرگم مردی قوی و سرسخت بود. شاید پدرم برای مقابله با او احساس ضعف می کرد.



نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

13 + شش =

نوشته های مشابه