دعا نویسی قوی

مقاله علمی

دعا نویسی قوی | گروهی از ما بیست دقیقه را به سمت کوه مارگارت رانندگی کردیم، از ماشین پیاده شدیم و شروع به دویدن کردیم و متوجه شدیم که انبوهی از ابرهای تیره در شمال وجود دارد.
وبگاه توسعه اسلامی دارلعلوم الخزرا | همانطور که می دویدیم، ابرها نزدیک تر شدند، دما به شدت کاهش یافت و باران شروع به باریدن کرد. وقتی تصمیم گرفتیم بچرخیم.
دعا نویسی قوی
دعا نویسی قوی | ابر سیاه عظیم درست به سمت ما آمد و با مقداری تگرگ و رعد و برق نوار را بالا برد. هر چه به پایان کار نزدیک تر می شدیم.
استاد | رعد و برق نزدیک تر می شد. زمانی که رعد و برق و رعد و برق همزمان شروع به وقوع کردند، میدانستیم که در مشکل هستیم.
دعا نویسی قوی | من به تازگی سخنرانی طولانی در مورد مراقبه و فلسفه بودایی را تمام کرده بودم. اواخر بعد از ظهر بود و فکر کردم که برای دویدن وقت دارم.
اما پس از آن با گله بزرگی از گاوها مواجه شدیم که به نظر می رسید وحشت زده بودند و غر می زدند و در حال فرار بودند.
دعا نویسی قوی | در حال حاضر رعد و برق به اطراف ما برخورد کرده بود که با باران افقی همراه بود. تگرگ به ما پرتاب می شد و خودمان را در محاصره گاوهایی دیدیم که در حال تاخت و تاز بودند.
یکی می گفت خوب است که با گاو بدوید زیرا اگر صاعقه می زد، اول به آنها می خورد. این به نظر من خیلی دلسوزانه نبود.
دعا نویسی قوی | اما در مواقع ترس و خطر، شفقت اولین چیزی است که باید انجام شود. به همین دلیل است که ما تثبیت آن را در مدیتیشن تمرین می کنیم.
وحشتناک ترین چیز این بود که رعد و برق و ابر به نظر می رسید ما را دنبال می کنند: وقتی مسیر به سمت چپ می رفت، ابر به چپ می پیچید.
دعا نویسی قوی | ما در یک منطقه نیمه جنگلی می دویدیم، اما برای برگشتن به ماشین، مجبور شدیم در یک علفزار باز و بزرگ به سرعت بچرخیم.
از این رو ما در علفزار، جایی که رعد و برق به راحتی میتوانست به ما برخورد کند، حرکت کردیم، و احساس میکردیم که اهدافی باز در میدان نبرد هستیم.
دعا نویسی قوی | سپس تقسیم های منفی انجام دادیم و نیمه دوم مسیر را سریعتر از نیمه اول اجرا کردیم. گاوها برای مدت طولانی ما را تعقیب کردند.
اما ما در نهایت مجبور شدیم راه خود را ادامه دهیم. وقتی به ماشین برگشتیم، صاعقه در همان حوالی اصابت کرد.
دعا نویسی قوی | ما خوشحال بودیم که زنده مانده ایم. از آنجا که آب و هوا ما را فراتر از منطقه راحتی خود برد، شکی وجود نداشت که در آن دویدن بسیار حاضر و حواسمان بودیم.
ذهنی مانند آسمان در یک صبح شاداب و شاداب در ارتفاعات اسکاتلند، یک دویدن تنمیل را برنامه ریزی کرده بودم.
دعا نویسی قوی | هم من و هم جان پرت در آن زمستان تمرین زیادی داشتیم و هر دو در شرایط خوبی بودیم. دویدن ما کیفیتی لذت بخش و جادویی داشت.
- سایت مرجع تعبیر خواب
- پلتفرم آموزش و مشاوره قلب
- سایت مرجع مبلمان و خرید مبل
- وبگاه آموزشی خرد ایران
- کلینیک تخصصی کاشت مو تهرانی
- گروه کلکسیونی ماندگار استایل
