دعانویس ماهر


نظرات

مقاله علمی

دعانویس

دعانویس ماهر | در عمق وجود ما این را می دانیم. پس از یک طغیان، متوجه می‌شویم که ما بیشتر از آنچه لازم بود، پاسخ تهاجمی داده‌ایم.

وبگاه توسعه اسلامی دارلعلوم الخزرا | که در برابر هر فوران غیرضروری لایه‌هایی از گناه و شرم را انباشته می‌کند، و فقط به آتش خشم فزاینده ما سوخت می‌افزاید.

دعانویس ماهر

دعانویس ماهر | و البته، اگر دائماً طغیان‌های عصبانی دارید، در خطر از دست دادن احترام دیگران، از جمله دوستان و عزیزانتان هستید.

استاد | مردم تمایلی به صرف وقت با شما ندارند زیرا از رفتار شما خجالت می کشند. آنها همچنین کمتر شما را جدی می گیرند زیرا شما همیشه بیش از حد واکنش نشان می دهید.

دعانویس ماهر | و چرا این کار را نمی کنند؟ چه کسی می خواهد در معرض بی حوصلگی و تحریک پذیری منظم باشد؟

در بدترین حالت، آنها می توانند مورد ترس شما قرار بگیرند و شروع به اصلاح رفتار خود کنند تا خطر تحریک خشم شما را به حداقل برسانند.

دعانویس ماهر | بنابراین، رفتار پرخاشگرانه مضر و در شرایط شدید حتی توهین آمیز می شود. اگر به نقطه‌ای رسیده‌اید که دیگران به نوک انگشتان شما دست می‌زنند.

به هوس‌های خلق و خوی شما امتیازات بی‌پایان می‌دهند، چیزی باید به شدت تغییر کند. متأسفانه، الگوهای رفتاری ما می‌توانند چنان ریشه‌دار شوند.

دعانویس ماهر | که زمانی که افراد برای کنترل خشم به دنبال کمک می‌گردند، روابط آنها اغلب غیرقابل ترمیم آسیب می‌بیند. آرجون هنوز به آن مرحله نرسیده بود.

اما می دانست که مشکلی دارد. من برای اولین بار او را در یکی از صحبت های مقدماتی خود ملاقات کردم و می توانم بگویم که او به شدت آشفته است.

READ  شکستن طلسم همسر

دعانویس ماهر | مدام بی قراری می کرد و به پایین و به پهلو نگاه می کرد و بی تابی روی صورتش نوشته شده بود. او فوق‌العاده بدبین بود و سؤالات بسیار جستجوگری می‌پرسید.

با این حال، همانطور که صحبت ادامه یافت، و او متوجه شد که این مزخرف باطنی نیست که بدبین درونی او انتظارش را داشت، من شروع به دیدن انسان دوست داشتنی و کمی ترسیده ای کردم که پشت تمام زره پنهان شده بود.

دعانویس ماهر | وقتی صحبتم را تمام کردم، می‌توان گفت که او با این پوزخند زیبا روی صورتش کاملاً هول شده بود. مشخصاً او مرد فوق العاده ای بود و من نمی توانستم صبر کنم تا با او کار کنم.

آرجون «خیلی عصبانی شدم.» «در کار قبلی‌ام، خیلی عصبانی شدم. نمی دانم چه بود؛ من همیشه عصبانی می شدم.

دعانویس ماهر | معمولاً از چیزهای کوچک. مردم من را اذیت کردند (این شماره یک بود)، مدیرانم مرا آزار دادند، کارم مرا آزار داد. سپس، وقتی عصبانی می‌شدم، این طغیان‌ها را داشتم.



نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × 1 =

نوشته های مشابه