دعانویس برای رزق و روزی


نظرات

مقاله علمی

دعانویس

دعانویس برای رزق و روزی | تا حدودی به این دلیل که، همانطور که همه می گویند، در صنعتی که من در آن کار می کنم، زیاد است. زندگی بزرگسالی من من درست قبل از رفتن به دانشگاه شروع کردم.

وبگاه توسعه اسلامی دارلعلوم الخزرا | خیلی از آن لذت بردم و تقریباً اکثر شب های بعد از آن این کار را انجام دادم. اگرچه همیشه می خواستم کار را کم کنم.

دعانویس برای رزق و روزی

دعانویس برای رزق و روزی | همیشه می خواستم آن را ترک کنم، هرگز این اتفاق نیفتاد. من کمی در مورد نوشیدنی و مواد مخدر به ویل گفتم.

استاد | اما فکر نمی‌کنم واقعاً به کسی اعتراف کنم که میزان آن وجود دارد، و در واقع اشتباه است که آن را به‌عنوان موقعیتی به تصویر بکشم که فعالانه تلاش می‌کردم از آن خارج شوم.

دعانویس برای رزق و روزی | اگر صادقانه بگویم، من از داروها و نوشیدنی ها تا حدی به عنوان یک انتخاب سبک زندگی استفاده می کردم.

از. ترک مواد هدف من نبود زیرا فکر نمی‌کردم مشکلی باشد. من از خودم لذت می بردم، از آن لذت می بردم – حتی اگر تمام آن شب ها در یک شب تار شوند.

دعانویس برای رزق و روزی | یا از ابتدا نمی توانستم آنها را به خاطر بسپارم. در روز اول دوره، یادم می‌آید که به سایر افراد حاضر در آن و به ویل مشکوک بودم. کمی ناراحت بودم.

تا حدودی بیگانه بودم و آمادگی نداشتم، اما وقتی اولین مدیتیشن را انجام دادیم، احساس آرامش می‌کردم، اتاق آرام‌تر احساس می‌کرد.

READ  ابطال طلسم با سرکه

دعانویس برای رزق و روزی | و یادم می‌آید فکر می‌کردم که تأثیر مهمی داشت. ویل ادعاهای زیادی در مورد فواید مدیتیشن داشت، و باید صادق باشم.

فکر می‌کردم همه اینها کمی دور از ذهن است. با این حال، وقتی به خانه رسیدم و تحقیقاتی انجام دادم، با تعجب متوجه شدم که آنچه او می گوید پشتوانه علمی دارد.

دعانویس برای رزق و روزی | من به ویژه تحت تأثیر تحقیقات با استفاده از اسکن MRI قرار گرفتم، که تغییراتی را در الگوهای مغز و همچنین رشد ماده خاکستری نشان داد.

مطالب غیر قابل انکار بعد از آن مدیتیشن را شروع کردم. اما کمی بعد دستگیر شدم. من با چند دوست بیرون رفته بودم.

دعانویس برای رزق و روزی | مست شده بودیم و می خواستیم به خانه برگردیم که در عوض تصمیم گرفتیم مقداری مواد مخدر بخریم.

من با دوچرخه رفتم تا یک دلال را ببینم و یک گرم کوکائین و یک کیسه علف هرز خریدم. بعد پلیس من را کشید.

دعانویس برای رزق و روزی | آنها من را دستگیر کردند و به کلانتری رفتیم و من را در یک سلول گذاشتند. آنها به من گفتند که یک ساعت و نیم دیگر بیرون می آیم، و اگر صادق باشم.

روند فکری من با شنیدن این بود: فروشنده من هنوز یک ساعت و نیم دیگر کار می کند و من فقط می توانم مقداری دیگر بخرم.

دعانویس برای رزق و روزی | من خارج می شوم. می‌دانستم دوستانم خواهند رفت، اما می‌گفتم: خب، من به تنهایی می‌توانم این کار را انجام دهم.

من این کار را بیشتر و بیشتر انجام می دادم. اگر ناگهان متوجه می شدم چهارشنبه شب رایگان دارم، فقط در خانه می نشستم.



نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

16 − 1 =

نوشته های مشابه