دعانویس برای جلب محبت


نظرات

مقاله علمی

دعانویس

دعانویس برای جلب محبت | من از دست دوست دختر سابقم عصبانی بودم، اما غرق غم و اندوه بودم که چیزی به این بزرگی به یک آشفتگی تلخ و زشت تبدیل شده بود.

وبگاه توسعه اسلامی دارلعلوم الخزرا | بیشتر از همه، من واقعا گیج شده بودم. نمی دانستم کجا بروم یا چه کار کنم. زمان بسیار تاریکی بود. من از اینکه باید صنعتی را که دوست داشتم و سخت تلاش کرده بودم را ترک کنم.

دعانویس برای جلب محبت

دعانویس برای جلب محبت | ناامید بودم، اما نمی‌دانستم که چگونه می‌توانم در آنجا با سابقم در آن بمانم. احساس می‌کردم خیلی سنگین بودم، باری از نگرانی و شرم سنگینی می‌کردم.

استاد | و به همین دلیل خودم را با مشروبات الکلی و مواد مخدر بی‌حس کردم و سعی کردم درد را سرکوب کنم. نمی توانستم بفهمم چه اتفاقی برایم می افتد.

دعانویس برای جلب محبت | آپارتمان را ترک کردم. بعد از آن ساعت ها در خیابان ها قدم زدم. احساس می کردم یک شکست خورده بودم که حتی جرات تمام کردنش را نداشتم.

سپس، سپتامبر آمد، همه چیز بهبود یافت. دوستانم می توانستند ببینند که من در دردسر افتاده ام، و برخی از آنها من را به تعطیلات آخر هفته غافلگیرکننده برای تولدم بردند.

دعانویس برای جلب محبت | که اولین لبخند را بعد از چند ماه روی لبانم آورد. بلافاصله پس از آن، یک معامله بزرگ برای یکی از گروه‌های ما به من آنقدر پول داد.

که خودم را از تجارت، زندگی در لندن و رابطه مسموم رها کنم و می‌توانم موقتاً این آشفتگی را پاک کنم.

READ  طلسم ازدواج تبادل نظر

دعانویس برای جلب محبت | تصمیم گرفتم برای خوش گذرانی به آمریکای جنوبی بروم. من به آمریکای جنوبی رفتم، اما به جای مهمانی، در نهایت با کیتی همراه شدم.

من او را از نوزده سالگی می شناختم و او دختر رویاهای من بود. پنج ماه بعد، عاشق و سرحال برگشتم. اما من هنوز یک حیوان مهمانی بی پروا و بی رحم و یک بی خوابی مزمن بودم.

دعانویس برای جلب محبت | بیدار شدن هر روز بدون انرژی و انگیزه کم بسیار ناتوان کننده بود. من همیشه موفقیت بالایی داشتم، اما حالا انجام دادن کوچکترین کارها هم غیرممکن بود.

برای رابطه جدید ما هم خوب نبود، چون وقتی شب را با هم می گذراندیم، کوچکترین حرکت کیتی به این معنی بود که تا سحر بیدار بودم.

دعانویس برای جلب محبت | من خیلی سعی کردم راه حلی برای مشکلات خواب ناشی از اضطراب خود بیابم، چیزی که حالا به آن فکر کردم، حدود هفت سال بود که مرا آزار می داد.

من هیپنوتیزم درمانی را امتحان کردم، که واقعاً از آن لذت بردم، اما به خوابم کمک نکرد. من به طب سوزنی رفتم و بعد از آن یک شب واقعا عالی خوابیدم، اما دوباره به همان شیار قدیمی ناامیدی شبانه افتادم.

دعانویس برای جلب محبت | من به رفلکسولوژی و یوگا رفتم، و با اینکه همیشه احساس آرامش می کردم، هنوز هم در شب وزوز می کردم.

من به حدی از ناامیدی رسیدم که وقتی دوستانم به من گفتند مقاله‌ای را خوانده‌اند که ادعا می‌کرد آبیاری کولون به درمان بی‌خوابی کمک می‌کند.

دعانویس برای جلب محبت | رفتم و چند بار لوله‌ای را به بدنم چسباندم تا «خودم را پاک کنم». معلوم شد که دارند من را به هم می ریزند!



نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

18 − 10 =

نوشته های مشابه