دعانویس

دعانویس برای جلب محبت قوی

دعانویس برای جلب محبت قوی | من بیست و شش ساله بودم و به هر نحوی در حال مبارزه بودم. من یک شرکت مدیریت موسیقی را به همراه دوست دختر سابقم و برادرش اداره می‌کردم.

وبگاه توسعه اسلامی دارلعلوم الخزرا | سعی می‌کردم به گروه‌ها کمک کنم تا به زمان بزرگ برسند – آنها را با تهیه‌کنندگان مناسب تطبیق دهیم، معاملات ضبط را پیدا کنیم.

دعانویس برای جلب محبت قوی

دعانویس برای جلب محبت قوی | روابط عمومی را هماهنگ کنیم، تورها را ترتیب دهیم. ارتفاعات مصنوعی با قلمرو آمد. تجارت موسیقی توسط مواد و محرک‌ها از هر نوع تغذیه می‌شود.

استاد | من تقریباً به هر چیزی که دستم می‌رسید افراط می‌کردم. این چیز جدیدی نبود – من همیشه یک پسر مهمانی بودم.

دعانویس برای جلب محبت قوی | می 2006 همه چیز از آنجا شروع شد – شروع یک تابستان طولانی از اوج های مصنوعی و افت های بسیار واقعی (و بسیار عمیق).

برای هر کاری، اول در صف یک تجربه جدید، شخصی که مردم برای خوش گذرانی به سراغش می رفتند. . . و من تمام تلاشم را برای ارائه کردم!

دعانویس برای جلب محبت قوی | پستی ها در تمام بخش های دیگر زندگی من وجود داشت. مدام در حال خماری بودم یا در حال فرود آمدن بودم.

چیزی که باید رویای من بود مسموم شدن توسط جو مسموم در دفترمان بود، زیرا همه چیز بین من و دوست دخترم بسیار بد پیش رفته بود و عدم موفقیت بزرگ با گروه ها فشار را تشدید می کرد.

دعانویس برای جلب محبت قوی | چند بار خیلی به رسیدن به زمان بزرگ نزدیک شدیم، اما هر وقت فکر می‌کردیم می‌خواهیم آن را بسازیم، چیزی برای خرابکاری پیش می‌آمد.

READ  نوشتن دعای رزق و روزی فراوان

احساس می کردم یک شکست مطلق هستم. من شکسته بودم، استرس داشتم و تا حد شکست کشش داشتم.

دعانویس برای جلب محبت قوی | کار به جایی رسید که من تقریباً 24 ساعته در طول روز برای شرکتمان کار می‌کردم و سپس سعی می‌کردم به عنوان پیشخدمت در محل پیتزا فروشی محل زندگی‌ام.

مخارج زندگی‌ام را تامین کنم و تا نیمه‌شب از جوزپه درهم و برهم سرو می‌کردم. من زمانی برای پرورش رابطه ای که در ابتدا فوق العاده رضایت بخش به نظر می رسید، نداشتم.

دعانویس برای جلب محبت قوی | من بیش از حد خسته و استرس داشتم که نمی‌توانستم کار کنم و احساس می‌کردم در دام افتاده‌ام. حالا که رابطه ما شکست خورده بود.

می ترسیدم که شغل رویایی من در کنار آن شروع به سوختن کند و به علاوه، از بی خوابی مزمن رنج می بردم.

دعانویس برای جلب محبت قوی | احساس می کردم که در ماشین لباسشویی هستم و در چرخه وحشتناکی از بی خوابی و اضطراب ناامید گیر کرده ام.

تابستان ادامه داشت تا اینکه یک شب همه چیز به اوج خود رسید، وقتی خودم را در ساعت 2 بامداد روی مبل دوست دختر سابقم دیدم و می خواستم همه چیز را تمام کنم.

دعانویس برای جلب محبت قوی | خسته بودم، کاملاً گیج شده بودم، با این حال نمی توانستم بخوابم. نمی‌توانستم فکر کنم، جدا از افکار افتضاح و تکراری در مورد اینکه چطور زندگی‌ام به جایی نمی‌رسد.

اما من نتوانستم آن را انجام دهم. چیزی در درونم گفت: «صبر کن، می‌توانی راهی برای خروج از این موضوع پیدا کنی.» و به این ترتیب، که هنوز احساس وحشتناکی می‌کردم.


توسط

برچسب‌ها:

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × یک =